يكي از مسايلي كه از ديرباز در مباحث علوم قرآني نظر پژوهشگران را به خود معطوف داشته و به بحث و بررسي درباره آن واداشته است مسأله نسخ در قرآن كريم است، تا آنجا كه كمتر كتابي در علوم قرآني از متقدمان و متأخران نگاشته شده كه بحثي را به ناسخ و منسوخ اختصاص نداده باشد.1
اهل سنّت با طرح مسأله نسخ در آيات قرآن، ابديت و عدم تحريف قرآن را بعنوان معجزهاي ابدي، زير سؤال بردهاند و بعض علماي مكتب اهل البيت نيز در بررسي آيات به اصطلاح منسوخه آنچه را كه به نظر ايشان متضمن نسخ نيست رد كرده و در عين حال بعضي از آنها را پذيرفتهاند. بهطور مثال شيخ طوسي ـرحمة اللّه عليهـ در مقدمه? تفسير تبيان نوعي از انواع نسخ را پذيرفته و متذكر آن شده است در حالي كه تفاسير ديگري چون تفسير ابوالفتوح رازي و تفسير گازر كه متأثر از تبيان هستند اين مطلب را از ايشان نگرفته و متذكر نشدهاند.
آيت اللّه خوئي(ره) در اين خصوص در مقدمه البيان ميفرمايند:
در كتب تفسير و غير تفسير بسيار معمولي و متعارف است كه قسمتي از آيات قرآن نسخ گرديده است و ابوبكر نعاس در كتاب خود «الناسخ و المنسوخ» تعداد اينگونه آيات را به 138 رسانيده است.2
ما در اين مقاله برآنيم تا با مقايسه? آراءِ سه تن از علماي معاصر (آيتاللّه خوئي(ره)، آيت اللّه معرفت و علاّمه عسكري)، به بررسي كيفيت و اسلوب بحث اين بزرگواران پرداخته و دريچهاي تازه به روي بحث نسخ بگشاييم.
آنچه ما را به اين مهم واداشته است در كلام آيت اللّه خوئي(ره) متجلي است، آنجا كه در مقدمه? البيان، ضمن دليلِ بحث و بررسي آيات منسوخه، مينويسند:
اين فصل،3 قسمت معظم و مهمي از آيات قرآن را كه به صورت تعطيل در آمده است از صورت تعطيلي در ميآورد و اين ثروت عظيم را به نفع مسلمانان به جريان مياندازد تا شايد خدماتي به پيشگاه قرآن گردد.4
به حقيقت، كلام اساسي همان است كه در فرمايش ايشان آمده است كه منسوخ بودن آيهاي يا بعض آيات قرآن كريم، به منزله? تعطيل آن بخش از قرآن است و درست در همينجا است كه بحث و بررسي پيرامون مسأله نسخ از اهميت ويژهاي برخوردار است.
نخست به اصول بحث در كتاب البيان ميپردازيم و بعد از بيان نظرات استاد بزرگوار آيتاللّه معرفت در كتاب «التمهيد»، به مقايسه? اين نظرات با رأي علامه? عسگري خواهيم پرداخت.
آيت اللّه خوئي(ره) در مقدمه? البيان ضمن بيان تقسيم بنديهاي مختلف در مسأله نسخ: 1.نسخ در تلاوت و نه در حكم 2.نسخ در تلاوت و حكم 3.نسخ در حكم و نه در تلاوت، مورد آخر را پذيرفته و براي آن نيز دو صورت صحيح بيان فرمودهاند، سپس ايشان با بررسي حدود 36 آيه? بهاصطلاح منسوخه، نسخ را در تمام آنها رد كرده و تنها قايل به وجود يك آيه? منسوخه در قرآن كريم شدهاند و آن هم آيه? 12 سوره? مجادله كه مشهور به آيه? نجوي است.
آيتاللّه معرفت، ضمن بحث متقن و مفصلي در خصوص مسأله نسخ در جزء دوم «التمهيد في علوم القرآن»، به بررسي حكمت وجود نسخ در احكام الهي پرداخت و از آن به عنوان يك ضرورت واقعي براي مصلحت امّت نام بردهاند و در بحثي ديگر، بخشي از مطالب خويش را به بررسي نسخ در قرآن كريم اختصاص دادهاند و متذكر ميشوند كه مسأله? نسخ از جمله مباحثي بوده است كه موجب طعن دشمنان اسلام نسبت به كتاب آسماني قرآن شده است كه چگونه ممكن است در قرآن آيات منسوخ الحكم باشد كه هيچ فايدهاي بر آن، جز قرائت و تلاوت آن مترتب نيست؟
ايشان سپس پاسخ ميدهند كه اينان غفلت كردهاند كه ثبت آيهاي در قرآن تنها براي بيان حكم و تشريع نيست؛ و براي رفع شبهه مذكور متذكر شدهاند كه: اولاً: فايده? آيه? قرآني در حكم تشريعي، به تنهايي نيست بلكه تشريع، يكي از اهداف متنوع و بسياري است كه قرآن به خاطر آن نازل شده است دليل ما بر اين مسأله اين است كه آيات احكام در قرآن از 500 آيه تجاوز نميكند در حالي كه آيات قرآن بالغ بر 6000 آيه در شؤون مختلف است، كه متضمن هدايت عامّه و معجزه? جاويدي است كه قرآن به واسطه? آنها در طول تاريخ تحدّي كرده است. ثانياً: بسياري از آيات قرآني به شؤون خاصي مرتبط است و در مناسبتهاي خاصي نازل شده كه عموميّت به اعصار و احيال نداشته و به غير از مسأله? اعجاز و تحدّي عمومي آن، هيچ اثري براي آن نيست، جز اينكه به مراحل دعوت اسلامي و حوادثي كه بر آن گذشته دلالت دارد. البته اين بزرگترين فايده? ماندگار آن است، همانند نصوص تاريخي كه مراحل سير زمان را براي عبرت حاضران و آيندگان بيان ميكند، بنابراين دلالت داشتن اين آيات به مراحل تشريع اسلامي از مرحلهاي به مرحله ديگر از بزرگترين فايدههاي مترتب بر اين آيات است.
استاد معرفت ضمن بيان تقسيم بندي انواع نسخ (آنگونه كه آيتاللّه خوئي نيز بدان اشاره كردهاند)، نسخ در حكم و نه در تلاوت را پذيرفته و دو مورد ديگر را از مصاديق تحريف قرآن دانستهاند. ايشان ضمن بحث و بررسي مفصل درباره? 228 آيه? به اصطلاح منسوخه، 20 مورد از اين آيات را به عنوان آيه? منسوخه پذيرفتهاند و در رأس همه آنها به بحث درباره? آيه? نجوي پرداخته و عنوان ميكنند كه در اين آيه احدي مناقشه نكرده است.
بنابراين در مقايسه? آراي آيتاللّه خوئي و آيتاللّه معرفت درمييابيم كه هر دو در ميان اصناف نسخ، به نسخ در حكم و نه در تلاوت قايلاند، و دو نوع ديگر از نسخ را مصداق تحريف قرآن دانستهاند، جز اينكه استاد معرفت قايل به 20 مورد آيات منسوخه در قرآن هستند و آيتاللّه خوئي تنها يك مورد (آيه? نجوي) را پذيرفتهاند. اما آنچه كه وجه اشتراك هر دو اين بزرگواران است پذيرش «امكان وجود نسخ در قرآن كريم» ميباشد.
آنگاه كه به مباحث علامه? بزرگوار سيّد مرتضي عسكري در جلد دوم «القرآن الكريم و روايات المدرستين» نظر ميافكنيم دريچه? بحث را متفاوت ميبينيم. ايشان ضمن بحث مفصلي در مسأله? نسخ با بيان قواعد و اصول علمي، ما را به نگاهي جديد در مبحث نسخ رهنمون ميسازند، نگاهي كه خواننده، خود را در آن، به دور از همه بحثهاي متقدمان و متأخران مييابد و گويا از هيچيك از آنان متأثر نيست، نه آن تقسيمبنديهايي كه به واسطه? طرح آن از ديرباز در مكتب خلفا جايگاه اصلي يافته و نه آن موارد كه در نزد علماي متأخر تصريح شده است، كه هيچ مناقشهاي در آن نيست!!!
بحثي جامع درباره? حكمت نسخِ احكام، با بهرهگيري از تاريخ و سيره? پيامبر(ص) كه هر يك از اجزاء و قواعد آن در اتمام موضوع و نتيجه گيري مدخليت تام دارد.
در واقع ايشان به دور از هر توجهي و تأثيري از تقسيم بنديهاي مختلف در مسأله نسخ، ضمن رد مقامي انواع نسخ در قرآن كريم، تصريح ميكنند كه در قرآن حتي يك آيه? منسوخه نيز وجود ندارد و بدين وسيله ساحت مقدس اين كتاب آسماني را از هر شبهه و خللي مصون ميدارند.
اينك براي روشن شدن اين ادّعا به بيان نموداري مختصر از كيفيت بحث ايشان در كتاب «القرآن الكريم» ميپردازيم: ايشان در ابتدا به معناي نسخ در لغت و اصطلاح پرداختهاند كه نسخ در لغت: از بين بردن چيزي با چيز ديگري است كه در پي آن ميآيد و در اصطلاح اسلامي: نسخ احكام در شريعتي به وسيله احكام در شريعت ديگر و همچنين از بين بردن حكم موقت در شريعت خاتم به وسيله حكم ابدي در آن شريعت مانند نسخ حكم توارث ميان مهاجر و انصار در مدينه قبل از فتح مكه به وسيله حكم توارث ذيالارحام بعد از فتح مكه.
سپس به بيان انواع نسخ قرآني در مكتب خلفا پرداخته و ضمن ردّ همه انواع آن تصريح ميكنند كه:
واقعيت اين بوده است كه خداوند سبحان، حكم موقتي را با وحي غير قرآني بر پيامبرش نازل ميفرموده و مسلمانان به آن عمل ميكردند و بعد از تمام شدن مدت آن، خداوند، آن را با وحي غير قرآني ديگري نسخ ميفرمود يعني ايشان را از منقضي شدن مدت حكم آگاه ميكرد، سپس خداوند در وحي قرآني خبر آن حكم و نسخ آن را اعلام ميفرمود و جايز است در يك مورد يا بيشتر بگوييم كه حكم موقت بعد از اينكه با وحي غير قرآني نازل ميشد و مسلمانان به آن عمل ميكردند، بيان اينكه آن حكمِ موقت نسخ شده يكباره در قرآن نازل ميگرديد. بنابراين در قرآن يك آيه? منسوخه هم نيست.
البته اينكه آياتي از قرآن بيانگر وحي غير قرآنيِسابق بر پيامبر(ص) باشد يعني امري در وحي غير قرآني بر پيامبر(ص) نازل شده و بعد از مدتي آن وحي را خداوند متعال همراه با حوادث پيرامونش در وحي قرآني بيان فرموده باشد، در سيره? پيامبر(ص) موارد متعدد داشته است كه بطور مثال به داستان ازدواج زينب همسر پسر خوانده پيامبر(ص) (زيد) با پيامبر(ص) به امر الهي، اشاره ميكنيم:
بعد از ازدواج زينب دختر عمه پيامبر(ص) با زيد پسر خوانده پيامبر(ص) به دستور پيامبر(ص)، به دليل برتري جوييهاي زينب بر زيد، زيد به رسول خدا(ص) شكوه كرده و سعي داشت او را طلاق گويد. خداوند نيز چنين خواسته بود كه زينب پس از زيد به ازدواج پيامبر(ص) در آيد تا بدين وسيله پسر خواندگي را در ميان مسلمانان الغا نمايد و اين امر را با وحي غير قرآني پس از شكايت زيد از بد رفتاري همسرش به اطلاع پيامبر(ص) رسانده بود، اما رسول خدا(ص) از آن ميترسيد كه مردم بگويند با زن پسر خود ازدواج كرده است. بنابراين خبر وحي را در جان خود مخفي ميداشت و خداوند در اين باره مجموعه? آيات 37 تا 40 سوره? احزاب را بر پيامبر(ص) نازل كرد و از واقعه خبر داد و حكم پسر خواندگي در شريعت اسلام را بيان داشت.
در اين مجموعه آيات، آيه? ذيل بيانگر وحي غير قرآني و جريان مخفي كردن آن توسط پيامبر(ص) ميباشد: «و اذ تقول للّذي أنعم اللّه عليه و أنعمت عليه أمسك عليك زوجك و اتّق الله و تخفي في نفسك ما اللّه مبديه و تخشي الناس و اللّه أحقّأن تخشيه فلمّا قضي زيدّ? منها وطراً زوّجنا كها لكي لايكون علي المؤمنين حرج في ازواج ادعيائهم اذا قضوا منهنّ وطرا و كان امر اللّه مفعولاً.»
(احزاب، 33/37)
«و هنگامي كه به آنكس كه خداوند نعمتش داد ميگفتي: همسرت را نگهدار و از خدا بترس و در دل چيزي را پنهان ميداشتي كه خداوند آشكارش ميكند و از مردم ترسيدي در حاليكه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسي، پس هنگاميكه زيد نيازش را از آن زن پايان داد ما او را به ازدواج تو داديم تا مشكلي براي مؤمنان در ازدواج با زنان پسر خواندهشان = (هنگامي كه طلاق ميگيرند) نباشد و فرمان خدا انجام شدني است.»
استاد معرفت معتقداند نظير اين، در نسخ احكام موقتياي كه با وحي غير قرآني نازل شده بود صورت ميگرفته است كه آيات قرآن بيانگر آن حكم موقت و نسخ آن به وسيله احكام ابدي بوده است.
علاّمه? عسكري در مقام اثبات اين امر مباحث خود را بر چند محور اصلي بنا كردهاند:
1. تناسب احكام اسلام با فطرت انسان: در اين بخش كوشش ميشود تا با ذكر شواهدي، تناسب احكام اسلام با فطرت انسان به طور كلي و تناسب احكام اسلام با فطرت زن و مرد و تناسب احكام اسلام با انسان در حالت خاص و تناسب احكام اسلام با فطرت انسان در زمان و مكان خاص، ثابت گردد.
اين بحث ميتواند اساساً حكمت تشريع موقت و سپس انقضاي مدت آن و بيان حكم ابديِ مطابق با فطرت انسان در همه اعصار را روشن كند.
2. چگونگي تفسير آيات در سورههاي بزرگ را بايد توجه كرد، گاه آيهاي از قرآن كه مبيّن حكمي يا حقيقتي است، از آيات ما قبل و ما بعد خود مستقل است لذا ميتوان آيه را جدا كرد و مستقلاً آن را معنا كرد، اما گاه آيه مرتبط با قبل و بعد خود است، در اين صورت جدا كردن آيه از سياق كلام و آن را جداگانه و بدون ارتباط به ما قبل و ما بعدش تفسير كردن خطا است.
3. بسياري از احكام، ابتدا با وحي غير قرآني بر پيامبر(ص) نازل ميشد و بعد از عمل مسلمانان، آيه? قرآن، اتمام مدت آن حكم را بيان ميداشت. در اين خصوص به مطلب سيوطي در «الاتقان في علوم القرآن» تحت عنوان «آنچه نزولش از حكمش متأخر است» استدلال شده است.
4. براي فهم دو آيه? از قرآن، آيه? نسخ: «ما ننسخ من آيةٍ او ننسها نأت بخيرٍ منها او مثلها…»
(بقره، 2/106)
و آيه? تبديل: «و اذا بدّلنا آيةً مكان آية و اللّه أعلم بما ينزّل…» (نحل، 16/101) …بايد به معناي دو كلمه? «آيه» و «ننسها» توجه كنيم. لفظ آيه از ميان سه معناي مشترك لفظي با توجه به قراين موجود، به معناي «حكمي است كه در كتاب آسماني آمده است»؛ و ننسها از ماده? نسأ به معناي «به تأخير انداختن» ميباشد.
ضمن اينكه هر دو آيه، به ما قبل و ما بعد خود مرتبط ميباشد، آيه? نسخ در ارتباط با بني اسرائيل و نزول تورات و انجيل و آيه? تبديل در ارتباط با افتراي مشركان به پيامبر(ص) است.
بنابراين به معناي حقيقي آيات، زماني دست مييابيم كه آيه را در سياق و با توجه به قبل و بعد آن معنا كنيم.
بنابراين معناي دو آيه به ترتيب ذيل ميباشد:
آيه? نسخ: هر حكمي را نسخ و يا نسخ آن را به تأخير مياندازيم بهتر از آن يا همانند آن را ميآوريم آيا نميدانستي كه خداوند بر هر چيزي تواناست. (بقره/106)
اين آيه در ضمن مجموعه آياتي آمده است كه خداوند در آنها يهود را مورد عتاب قرار ميدهد، اينكه به قرآن و شريعت پيامبر(ص) و به انجيل و شريعت عيسي(ع) ايمان نياوردند. بنابراين مقصود آيه اين است كه هر حكمي كه نسخ كنيم (مثل حكم قبله و عيد در روز شنبه) از تورات كتاب موسي يا انجيل كتاب عيسي، بهتر از آن را (حكم استقبال به كعبه در قرآن و عيد در روز جمعه)، در قرآن و سنت پيامبر(ص) ميآوريم.
آيه? تبديل: هنگامي كه حكمي را به حكم ديگر مبدّل كنيم (حكمي را نسخ نماييم) و خدا بهتر ميداند كه چه حكمي را نازل نمايد، ميگويند تو افترا ميبندي، بلكه بيشترشان نميدانند. (نحل/101)
البته اين آيه در ضمن مجموعهاي از آيات كه خداوند عزوجلّ در آنها از قرآن سخن ميگويد و ادب قراءت آن و تشكيك مشركان مكه و رد كردن افتراي ايشان بر پيامبر(ص) ميباشد. بنابراين مقصود از آيه با عبارت نزلَّه روح القدس، قرآن يا حكمي در قرآن است و اگر مقصود، آيه? سوره (يعني جزئي از سوره) بود ميبايست نزّلها ميآمد.
بعد از بيان اين مقدمات، علاّمه بزرگوار به بررسي چند نمونه از آياتِ به اصطلاح منسوخه پرداخته و چگونگي نسخِ حكم در آنها را با توجه به سيره? پيامبر(ص) بيان ميدارند، كه ما مهمترين آن ها را كه همان آيه? مشهور نجوي است ـيعني تنها موردي كه به ظاهر در نسخ آن مناقشهاي نيستـ بررسي ميكنيم:
آيه? 12 و 13 سوره? مجادله: «يا ايها الذين آمنوا اذا ناجيتم الرسول فقدّموا بين يدي نجواكم صدقةً ذلك خير لكم و أطهر فإن لم تجدوا فإنّ اللّه غفور رحيم. ءاشفقتم أن تقدّموا بين يدي نجواكم صدقاتٍ فإذ لم تفعلوا وتاب اللّه عليكم فأقيموا الصلوة و أتوا الزكوة و أطيعوا اللّه و رسوله و اللّه خبير بما تعملون.»
استاد، ضمن بيان اين مطلب كه اين آيه به گمان بسياري از علما منسوخه ميباشد و با كلام خداي تعالي در آيه? ءاشفقتم… نسخ شده است، به شرح آيه و شأن نزول آن بدينگونه ميپردازند:
رسول خدا(ص)، كلام و نگاهش را در مجلس ميان حضار به طور مساوي تقسيم ميفرمود و احدي را بر ديگري امتياز نميداد اما بعض از صحابه از طريق نجوي كردن با حضرت ميخواستند امتيازي براي خود بر ديگران كسب كنند و از آنجايي كه رسول خدا(ص)، كريم بود و خواسته? كسي را جز در مواردي كه خلاف شرع بود رد نميكرد، و اين امر گرچه بر پيامبر(ص) سنگين بود طبق عادتش صبر ميفرمود، خداوند سبحان كه در چنين مواردي مسلمانان را ادب ميفرمود حكم صدقه دادن قبل از نجوي را با وحي غير قرآني نازل فرمود، پس همگي از عملشان دست كشيدند و احدي به اين حكم عمل نكرد جز علي(ع)5، كه قبل از هر خواستهاي صدقه ميداد و سپس با پيامبر(ص) نجوي ميكرد. سپس مدت اين حكم با دست برداشتن آن افراد از عمل خود در غير موارد ضروري، به پايان رسيد و خداوند اين حكم را از جهت شفقت بر آنان كه نياز داشتند و نميتوانستند صدقه بدهند نسخ كرد. پس دو آيه نازل شد كه اين قصه را حكايت ميكرد. چنانكه از سياق كلام در آيه? دوم به دست ميآيد. بنابراين واقعيت اين است كه آيه? دوم، تفريع بر كلام در آيه? قبل و تتمه? آن است و خود به تنهايي مستقل نيست تا اينكه بگوييم آيه? سابق با حكمي جداگانه آمده، بعد حضرت علي(ع) به آن عمل كرده و بعد آيه? دوم براي نسخ آيه? قبل نازل شده و در بيان مستقل از قبل خود است!!! در اين گونه موارد آيات قرآن بعد از نزول حكم موقت و نسخش به وسيله وحي غير قرآني، نازل ميشوند تا از خبر ناسخ و منسوخ حكايت كنند.
در حقيقت علاّمه? عسگري معتقداند بعض از آياتي كه به نظر عدّهاي منسوخ ميآيد نظير آيه? نجوي، آيه منسوخ نيست بلكه آيه بيانگر حكم منسوخ است، آيه براي بيان انتهاي حكم موقت و بيان حكم جديد و ابدي نازل شده است، بنابراين متضمن گزارشي از منسوخ و حكم ناسخ است.
اينكه چرا همراه حكم ناسخ كه حكم ابدي است، حكم منسوخ نيز بيان گرديده، علاّمه قايل به حكمتهايي هستند كه به بعض آنها اشاره فرمودهاند و آن اينكه:
اولاً) چون بعد از نسخِ يك حكم تشويش ايجاد ميشد آن چنان كه در مسأله? تغيير قبله چنين بوده است و براي اينكه در اين تشويشها اين شبهه ايجاد نشود كه پيامبر(ص) حكم را از جانب خود گفته است، حكم منسوخ نيز، همراه حكم ناسخ و ابدي بيان شده و انتهاي مدت آن اعلام گرديده است. در حقيقت حكمت بيان آن در عصر پيامبر(ص) خاموش كردن تشويشها بوده است.
ثانياً) به جهت اينكه براي بعد از عصر پيامبر(ص)، با توجه به رفتارهاي متفاوت پيامبر(ص) ـدر يك عمل و نقل آن توسط صحابهـ شبهه ايجاد نشود كه مثلاً اينكه زماني پيامبر(ص) به طرف بيت المقدس نماز خوانده و زماني به طرف كعبه، پس حكم واقعي چيست، لازم ميآمد كه انتهاي حكم موقت به وسيله? آيهاي از قرآن بيان گردد، كه در واقع بيان حكم منسوخ را ميكند و در عين حال حكم ابدي را نيز به همراه دارد.
البته علاّمه? بزرگوار به اين مقدار بحث اكتفا نكرده و به بررسي روايات نقصان و زياده در قرآن كه بواسطه? آنها از جانب علماي مكتب خلفا به مسأله? نسخ استدلال شده است پرداختهاند كه محورهاي اصلي آن چند مطلب ميباشد:
اولاً: روايات نقصان و زياده خود داراي اختلافهاي بسياري است كه نشان عدم هماهنگي آنها با يكديگر ميباشد كه مفصلاً به موارد اختلاف و نتايج آن اشاره شده است.
ثانياً: با بررسي يك مورد از موارد اين روايات كه نمونه? منسوخ الحكم و التلاوة ميباشد، جايگاه اين روايات روشن ميشود و آن روايات رضاعِ كبير است كه تنها راوي آن امالمؤمنين عائشه است كه به همين جهت علاّمه آن را فتواي امالمؤمنين عائشه نام نهادهاند. روايتي كه عايشه نقل ميكند كه آيهاي از قرآن دالّ بر ايجاد محرميّت بزرگسالان از طريق شير خوردن در5 نوبت وجود داشت كه بعد از وفات پيامبر(ص) زير تخت من بود و ما مشغول امر تجهيز پيامبر(ص) بوديم كه حيوان خانگي آن را خورد!!!
علاّمه در دو محور به بررسي اين حديث ميپردازند:
الف) اهتمام پيامبر به نشر و تبليغ و حفظ آيات قرآني در مكه و مدينه، دليلي روشن بر جعلي بودن اين روايت است كه علاّمه? بزرگوار در جلد اولِ «القرآن الكريم» كوشيدهاند تا به خوبي اين نكته را بيان دارند و سپس در جلد دوم با اشاره به آن تصوير، بيان ميدارند كه چگونه آيهاي كه تا لحظه وفات پيامبر(ص) به ادّعاي خود امالمؤمنين عائشه در ميان مردم قراءت ميشد بعد از خورده شدن در خاطر هيچ يك از مسلمانان و حافظان قرآن جز عايشه نبوده است!!!
ب) روايت مخالف آيه? قرآن و سنت پيامبر(ص) و ساير روايات پيامبر(ص) در اين موضوع، اساساً مخالف با فطرت انسان است و احدي مسأله? شيرخوارگي و بزرگسالي را نشنيده است و البته لاتبديل لخلق الله.
ثالثاً: استاد به مواردي از اعتقاد اهل تسنن به اينكه روايت قرآن بايد متواتر باشد و به اخبار آحاد نميتوان استدلال كرد، اشاره كردهاند و بدين وسيله روايات نقصان و زياده را زير سؤال بردهاند، با استناد به كلام بعض علماي اهل سنت از متقدمان چون زركشي تا متأخران چون دكتر صبحي صالح؛ و با استناد به آراي علمايي از مكتب اهل البيت چون شيخ مفيد(ره) و صاحب معالم(ره) و از متاخران نظير آيتاللّه خوئي(ره) كه ميفرمايند: «نسخ تلاوت، عين تحريف است» استدلال كردهاند.
نكته? قابل توجه در بحث و بررسي علاّمه عسگري اين است كه ايشان در مسأله? نسخ تنها به ردّ مسأله اكتفا نكردهاند بلكه به ريشه? اشتباهات موجود اشاره كرده و معتقداند كه:
آنچه بعض مفسّران را در مسأله نسخ با توجه به دو آيه? نسخ و تبديل به اشتباه انداخته است:
اولاً: جدا كردن اين آيات از جايگاهشان و تفسير و معنا كردن آنها جداگانه و به صورت مستقل بوده است.
ثانياً: اضافه كردن اجتهادات قرّاء به آن و در انتها اعتماد به احاديث و روايات غير صحيحه در اين خصوص ميباشد؛ و سپس به مسأله انتقال اجتهادات علماي مكتب خلفا (كه از نظر ايشان مبتكرانِ انواع نسخ بودهاند)، به بعض تفاسير مكتب اهل البيت اشاره كردهاند، همچون تفسير تبيان شيخ طوسي(ره) و از آنجا به مجمع البيان طبرسي(ره) و سپس به تفاسيري چون تفسير ابوالفتوح رازي و تفسير گازر.
به هر حال استاد علاّمه عسگري در اين بحث با بينش ژرف گرايانه? خويش با ردّ هر گونه انواع نسخ در قرآن، وجود هر گونه آيه? منسوخه در قرآن را نفي كرده و بدين وسيله دريچه? تازهاي را به روي هر پژوهشگر نقاد و خالصي گشودهاند و بار ديگر راه هر گونه شبهه و خللي در قرآن را از سوي دشمنان اسلام مسدود كردهاند.
1. كشف الظنون، ج2، فهرست اسامي كساني كه در باب نسخ مطلبي نگاشتهاند را به قرن سوم ميرساند، بدين ترتيب:
ـ ابو عبيد قاسم بن سلام (ت. 224)
ـ ابو داوود سجستاني (ت. 275)
ـ ابن المنادي (احمد بن جعفر بن محمد بغدادي) (ت. 334)
ـ ابو الحسين (محمدبن محمد نيشابوري حافظ و مقري) (ت. 368)
ـ ابوالقاسم هبةالله سلامة بن نصر… المقري النحوي البغدادي (ت. 410)
ـ ابن طاهر التيمي (ت. 429)
ـ ابن العربي (ت. 543)
ـ بدر الدين زركشي (ت. 794)
ـ جلال الدين سيوطي (ت. 911)
2. مقدمه? البيان، ترجمه? محمد صادق نجمي/7.
3. مقصود فصل مربوط به بررسي آيات به اصطلاح منسوخه و ردّ نسخ آنها ميباشد.
4. مقدمه? البيان/7.
5. اين مسأله كه علي(ع) تنها عامل به اين آيه است، به اجماع فريقين است.